حلما جونمحلما جونم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
مامان حلمامامان حلما، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
بابا حلمابابا حلما، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
شروع وبلاگمشروع وبلاگم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات سیسمونی وتولد حلما جونی

بدون عنوان

حلما :امروز تولد مامانمه تولدت مبارک مامان دست جیغ هورا امروز بی شک خاص ترین تولد عمرمه  امسال کنار فرشته ای ناز جشن میگیرم خدایت  خدایا۰ممنون بابت این هدیه ناب         
29 ارديبهشت 1395

جشن دندونی حلما گلی

                           ۱سلام به همه دوست جونیا گلی های خودم  بالاخره بعد کلی تاخیر عکسهای جشن دندونی دخترم رو گذاشتم  که کلی براش زحمت کشیده بودم  والا ولی کلی پیام دریافت کردم که چرا آنقدر خرج کردین چرا آنقدر بریز بپاش کردین برا دندون یه بچه میخواهد به رخ بکشید این حرفها کلییییییییی خندم گرفت با خودم گفتم چه اسراف کاریم من ها واه واه واه  خخخخخ والا باید بگم که اینا همش سلیقه خودم بود چکار کردم من که انقدر مورد خشم شما قرار گرفتم تمام میز حلما حتی استند اسمش هنر دست خودمه...
27 ارديبهشت 1395
3126 22 17 ادامه مطلب

بدون عنوان

سلام خواستم بگم از ساختن وب تقلبی چی گیرت میاد بیا یه وبلاگ بساز از خودت بگو درد دل کن از روز مرگیت بگو خلاصه خودت باش. از بس این چیزها رو اینجا دیدم دل زده شدم از اینجا  برای همین هم هست که کمتر از قبل فعالیت  میکنم  ولی یاد تک تک دوستان عزیزم هستم محبوب بانوی گلم خواهری بلور عاطفه جون اورانوس دختر بابا  مامان علی مردان  راستی عاطفه جون پیامت رو خوندم خوشحالم که متین حالش خوبه کلی براش دعا میکنم همیشه انشالله رفتی کربلا پات که رسید به کربلا مدیون منی منو دعا نکنی که بعد جور محتاجم یادت نره منو از ته دلت برام دعا کن بگو مارو هم بطلبن راستی خواهری جون رمز وبت رو عوض کردی قبلی  که دادی باز نمیکنه &...
7 ارديبهشت 1395

دومین مشهد حلما خانم

حلما خانم در تاریخ ۲۴/۱/۹۵ دومین سفرش رو به مشهد الرضا رفت رفتیم به اتفاق دایی کوچیکه مامان جونم مشهد پا بوس امام مهربانی ها        عکسهایی مشهد  ادامه داره منتظر باشید  دوستان گلم   ...
7 ارديبهشت 1395

خبر ۱۰ ماهه من

                  ین عکس هم ۱۳ بدر بارونی سرد هست که دختر جانو تو کاور بیرون آوردیم البته بیشتر تو دفتر باباش بیدگل دختر طفلی اصلا هم اعتراض نگیرد اون جا کلیم خوشحال بود ...
7 ارديبهشت 1395
1